مبانی و فیزیک اتصالات نانوالکترونیکی 2
امروزه اکثر قطعات الکترونیکی در اندازههای متنوع میکرو و نانومتری از مواد فلزی، نیمههادی و عایق ساخته میشوند. از اینرو، اتصالات بین این مواد، از اجزای جداییناپذیر ادوات الکترونیکی بهشمار میروند. اتصالات نیمههادی- فلز در یکی از مقالات سایت آموزش نانو با عنوان «مبانی و فیزیک اتصالات نانوالکترونیکی 1» مورد بحث و بررسی قرار گرفت و مبانی فیزیکی آنها تشریح شد. در کنار اتصال فلز-نیمههادی، اتصالات «نیمههادی-نیمههادی» و «فلز-عایق-نیمههادی» از جمله اتصالاتی هستند که فیزیک و خواص شگفتانگیزی دارند. نتیجه این خواص شگرف، کاربردهای گوناگون و خاص این اتصالات در صنایع الکترونیکی است. اتصال نیمههادی-نیمههادی مانند اتصال مانع شاتکی (یکی از انواع اتصالات فلز-نیمههادی) خاصیت یکسوکنندگی دارد و جریان را فقط در یک جهت خاص عبور میدهد. همچنین، اتصالات فلز-عایق-نیمههادی باعث جابهجایی حاملهای بار در نیمههادی و تولید لایه تهی و حتی لایه معکوس میشود. از لایه تهی و معکوس در ادوات مختلف مانند نانوترانزیستورها استفاده میشود.
این مقاله شامل سرفصلهای زیر است:
1- مقدمه
2- اتصال نیمههادی-نیمههادی (اتصال p-n)
3- اتصال فلز-عایق-نیمههادی
نتیجهگیری
1- مقدمه
از دیگر اتصالاتی که بهطور گسترده در صنایع الکترونی، در کنار اتصالات فلز-نیمههادی مورد استفاده قرار میگیرد، میتوان به اتصالات نیمههادی-نیمههادی (اتصال p-n) و فلز-عایق-نیمههادی اشاره کرد.
اتصال p-n به مرز بین دو نیمههادی غیرذاتی نوع p و n گفته میشود. نیمههادی نوع p دارای حفره الکترونی اضافی و نیمههادی نوع p دارای الکترون آزاد اضافی است که میتوانند در هدایت الکتریسیته ایفای نقش کنند. اتصالات p-n با دوپ کردن عناصر اضافی به روشهای مختلف کاشت یون (Ion implantation)، نفوذ حرارتی (Thermal diffusion) یا رشد اپیتکسی (Epitaxial growth) تولید میشوند.
اتصالات p-n، واحدهای اولیه سازنده بسیاری از قطعات الکترونیکی مبتنی بر نیمههادی مانند دیودها، ترانزیستورها، سلولهای خورشیدی، LEDها و مدارهای مجتمع هستند. بهطور مثال، یکی از انواع متداول ترانزیستورها، «ترانزیستور دوقطبی پیوندی» (bipolar junction transistor) است که از دو اتصال p-n در کنار یکدیگر تشکیل میشود.
کشف اتصال p-n معمولاً به فیزیکدان آمریکایی، «راسل اهل» (Russell Ohl) نسبت داده میشود. با این حال، اولین اتصال p-n، با استفاده از اکسید Cu2O و سولفید نقره برای کاربرد در فوتوسلها و یکسوکنندههای سلنیومی ساخته شده است.
اتصالات فلز- عایق-نیمههادی معمولاً با عنوان MIS (Metal-Insulator-Semiconductor) شناخته میشوند. این اتصالات از سه لایه نازک فلز، عایق و نیمههادی تشکیل شدهاند که لایه عایق در بین دو لایه دیگر قرار میگیرد. اتصالات MIS از پایههای مهم تجهیزات الکترونیکی حالت جامد امروزی هستند. از بین این ادوات میتوان به CCDها (Charge Coupled Devices) و ترانزیستورهای IGFET (Insulated-Gate Field Effect Transistor) اشاره کرد. در این مقاله، به بررسی فیزیک و مبانی اتصالات نیمههادی-نیمههادی و فلز-عایق-نیمههادی پرداخته خواهد شد.
2- اتصال نیمههادی-نیمههادی (اتصال p-n)
در حالت بایاس صفر (بدون اعمال ولتاژ خارجی)، با وصل کردن نیمههادیهای p و n به یکدیگر، الکترونها از منطقه نزدیک مرز در داخل نیمههادی نوع n، به داخل نیمههادی نوع p وارد میشوند (الکترونها از مکانی با غلظت الکترونی بیشتر به مکانی با غلظت الکترونی کمتر مهاجرت میکنند). با خروج الکترونها از نیمههادی نوع n، یونهای مثبت نامتحرک در آن منطقه بهوجود میآیند. همچنین الکترونهای مهاجرت کرده به نیمههادی نوع p نیز با حفرههای آزاد ترکیب شده و باعث تولید یونهای منفی نامتحرک در آن منطقه میشوند. در ادامه، حفرهها از نیمههادی نوع p به نوع n مهاجرت کرده و باعث تولید یونهای منفی نامتحرک در نیمههادی نوع p و یونهای مثبت نامتحرک در نیمههادی نوع n میشوند. نتیجه این انتقالات، تولید یک لایه تهی (Depletion layer) یا ناحیه فضای باردار (space charge region) در مرز اتصال است. این لایه حاوی یونهای نامتحرک و عاری از حاملهای متحرک بار است (شکل 1).
با تشکیل لایه تهی، میدان الکتریکی در جهت رو به نیمههادی نوع p تشکیل میشود (شکل 1). نیروی اعمالی توسط این میدان بر حاملهای بار، با حرکت نفوذی آنها مخالفت میکند. لذا بعد از مدتی که نفوذ انجام میشود و منطقه تهی بزرگ میشود، میدان الکتریکی مخالفت کننده نیز بزرگ شده و در نهایت، سیستم به تعادل میرسد. پس از به تعادل رسیدن سیستم، اندازه لایه تهی دیگر ثابت میماند.قبل از اتصال، سطح فرمی نیمههادی p، پایینتر از سطح فرمی نیمههادی n قرار دارد. با اتصال نیمههادیهای نوع n وp به یکدیگر، الکترونها از سطح بالاتر انرژی (نوع n) به سطح پایینتر انرژی (نوع p) منتقل میشوند تا زمانی که سطح فرمی هر دو برابر شوند و تعادل در اتصال به وجود آید. شکل 2 شمایی از ساختار نواری اتصال بعد از تعادل را نشان میدهد. برای سادهتر شدن بحث، فقط نوار رسانش اتصال n-p را در نظر بگیرید. الکترونهایی که میخواهند از نیمههادی نوع n به نیمههادی نوع p مهاجرت کنند، در مسیر خود در نزدیکی مرز، به مانع پتانسیلی بر میخورند. این در حالی است که تنها تعداد اندکی از آنها، انرژی کافی برای عبور از این مانع را دارند. در مقابل، الکترونهای موجود در نیمههادی نوع p، بهراحتی میتوانند به منطقه n نفوذ کنند (سد انرژی خاصی در برابر آنها وجود ندارد). توجه شود که تعداد الکترونهای نوار رسانش نیمههادی نوع p محدود است. در حالت تعادل، تعداد الکترونهایی که در یک جهت خاص حرکت میکنند با تعداد الکترونهایی که در خلاف آن جهت حرکت میکنند یکسان هستند. این واقعیت در مورد حفرههای آزاد در نوار ظرفیت اتصال p-n نیز صادق است. بنابراین، یک اتصال نوع n-p در حالت تعادلی خود، هیچ شاری از حاملهای بار را تجربه نخواهد کرد.
حال اگر بایاس مستقیم به اتصال اعمال شود، یعنی نیمههادی نوع p به قطب مثبت باتری و نیمههادی نوع n به قطب منفی آن وصل شوند، الکترونها از باتری بهسمت نیمههادی نوع n و اتصال حرکت میکنند و با یونهای نامتحرک مثبت در نیمههادی نوع n و در نزدیکی مرز اتصال واکنش داده و آنها را خنثی میکنند. همچنین حفرهها از قطب مثبت به سمت نیمههادی نوع p و مرز حرکت میکنند و با یونهای منفی نامتحرک موجود در لایه تهی در قسمت نیمههادی نوع p واکنش داده و آنها را خنثی میکنند. با افزایش ولتاژ بایاس، ضخامت لایه تهی کوچک و کوچکتر شده و میدان الکتریکی مخالفت کننده نیز کوجکتر میشود. در نهایت، لایه تهی به حدی کوچک میشود که دیگر در برابر جریان نمیتواند مخالفتی کند و مقاومت اتصال در برابر جریان بایاس مستقیم کاهش مییابد.
توجه شود که فقط حاملهای بار غالب (الکترونها در نیمههادی نوع n و حفرهها در نیمههادی نوع p) میتوانند در مقیاس ماکروسکوپی انتقال پیدا کنند. با اعمال بایاس مستقیم و افزایش ولتاژ، ضخامت لایه تهی کاهش مییابد و بایاس مستقیم میتواند الکترونها را به نیمههادی نوع p و حفرهها را به نیمههادی نوع n انتقال دهد (از مرز عبور دهد). اما این حاملهای آزاد فقط میتوانند تا حدودی در سیستم جریان پیدا کنند. این حاملهای بار بعد از طی مسافتی مشخص، با حفرهها و یا الکترونها در نیمههادیهای نوع p و n ترکیب میشوند. طولی که الکترون (حفره) میتواند در نیمههادی نوع p (n) منتقل شود بدون اینکه با حفره (الکترون) زمینه ترکیب شود و از بین برود، طول نفوذ (diffusion length) گفته میشود. طول نفوذ حاملهای بار معمولاً در مقیاس چند میکرومتر است.
حال اگر بایاس معکوس به اتصال اعمال شود، یعنی نیمههادی نوع p به قطب منفی باتری و نیمههادی نوع n به قطب مثبت وصل شود، آنگاه الکترونهای موجود در نیمههادی نوع n به سمت باتری جریان پیدا کرده و از فصل مشترک دور میشوند که نتیجه آن بهجای ماندن یونهای مثبت نامتحرک بیشتر در مرز است. همچنین حفرههای آزاد در نیمههادی نوع p بهسمت قطب منفی باتری کشیده شده و از مرز دور میشوند. نتیجه این پدیده بهجای ماندن یونهای منفی نامتحرک است. لذا لایه تهی بزرگتر میشود و با بزرگتر کردن بایاس اعمالی، لایه تهی و میدان الکتریکی مخالف نیز بزرگتر میشود. نتیجه این پدیده، مخالفت اتصال با عبور جریان در جهت اعمالی ولتاژ (بایاس معکوس) است.
شکل 3 شمایی از اتصال بایاس معکوس و مستقیم را به همراه ساختار نواری اتصال در این دو حالت نشان میدهد. در حالت بایاس معکوس، الکترونها و حفرات از منطقه تهی پس زده میشوند. در اثر این پدیده، هم عرض منطقه تهی افزایش مییابد و هم ارتفاع سد انرژی بیشتر میشود (شکل 3-الف). در این حالت، تنها جریان بسیار کوچکی از حاملهای بار در اتصال n-p بهوجود میآید. از طرف دیگر، در حالت بایاس مستقیم، عرض و ارتفاع مانع پتانسیلی کاهش مییابد. با این کار، جریان خالصی از الکترونها از منطقه n به سمت منطقه p آغاز میشود و رسانایی اتصال بهطور نمایی افزایش مییابد. زمانی که ولتاژ معکوس از یک حد بحرانی بیشتر میشود، قدرت میدان الکتریکی به حدی میرسد که الکترونهای موجود در این فضا شروع به شتاب گرفتن میکنند. با این کار، مکانیزم یونیزاسیون ضربهای (impact ionization) یا آوالانچ (avalanche) فعال میشود (شکل 4-الف). طبق این مکانیزم، الکترون میتواند در میدان الکتریکی موجود شتاب بگیرد و با برخورد به یک اتم، موجب تهییج آن و انتقال یک الکترون از نوار ظرفیت آن به نوار هدایت شود. در واقع، با برخورد این الکترون به اتم ماده، یک جفت الکترون-حفره جدید بهوجود میآید. همچنین، الکترونهای آزاد شده دوباره میتوانند این پروسه را تکرار و تعداد خود را افزایش دهند. این پدیده تکرار میشود تا زمانی که شکست (breakdown) اتفاق میافتد؛ یعنی سد انرژی در برابر عبور الکترون شکسته میشود و شارشی از الکترونها در داخل اتصال بهوجود میآید. ولتاژ شکست به مقدار دوپ شدن بستگی دارد. هرچه میزان دوپ شدن نیمههادیها بیشتر باشد، ولتاژ شکست کمتر خواهد بود. در کنار مکانیزم آوالانچ (avalanche)، مکانیزم شکست دیگری نیز ممکن است تحت شرایط خاصی در اتصالات p-n بهوقوع بپیوندد. زمانی که غلظت دوپنتها در نیمههادی از یک حد بحرانی بیشتر و ضخامت لایه تهی نازک باشد (کمتر از 10 نانومتر)، اعمال ولتاژ معکوس شدید باعث میشود که نوارهای انرژی در مرز اتصال جابهجا شوند و نوار ظرفیت نیمههادی نوع p همسطح با نوار هدایت نیمههادی نوع n شود (شکل 4-ب). در این حالت الکترونهای داخل لایه ظرفیت نیمههادی نوع p از داخل لایه تهی تونلزنی میکنند و به لایه هدایت نیمههادی نوع n میروند. تونلزنی یا شکست زنر (zener breakdown) معمولاً در ولتاژهای معکوس کمتر رخ میدهد (نسبت به مکانیزم آوالانچ).
شکل 4-پ نمودار جریان-ولتاژ اتصال n-p را در بایاس مستقیم و معکوس و بعد از ولتاژ شکست نشان میدهد. اثر شکست در ولتاژهای معکوس، در مدارهای الکتریکی برای نگهداشتن ولتاژ در یک حد بخصوص مورد استفاده قرار میگیرد. به همین دلیل، از دیودهای زنر به عنوان دستگاههای محافظت از مدار استفاده میشود. توجه شود که این پروسه غیرمخرب و برگشتپذیر است. لذا دیودهای زنر در اثر شکست خراب نشده و قابل استفاده مجدد هستند. البته در صورت اعمال ولتاژ معکوس بسیار بالا در مدت زمانهای طولانی ممکن است گرمای زیادی تولید شود و به دیود آسیب برساند.
3- اتصال فلز-عایق-نیمههادی
فرض میشود که هیچ حامل بار آزادی در لایه عایق وجود ندارد. در این حالت، حاملهای بار متحرک فقط همانهایی خواهند بود که در فلز و نیمههادی وجود دارند. از آنجاییکه باری از عایق عبور نمیکند، سطح فرمی نیمههادی صاف و بدون خمیدگی باقی میماند. البته ممکن است که حاملهای متحرک بار در نیمههادی تحت تاثیر میدان الکتریکی جابهجا شوند و باعث خم شدن لبههای نوارهای نیمههادی شوند.
حال فرض کنید که فلز به پتانسیل Va– (پتانسیل نسبی نسبت به نیمههادی) وصل شود. در این حالت، MIS مانند یک خازنی عمل میکند که لایه فلزی آن، به قطب منفی یک باتری متصل شده است. با درنظر گرفتن فلز به عنوان مبدا پتانسیل (پتانسل صفر)، نیمههادی پتانسیل Va+خواهد داشت. این بدان معنی است که اختلاف انرژی پتانسیل بین نیمههادی و فلز برابر خواهد بود و در نتیجه، سطح فرمی نیمههادی به اندازه انرژی eVa پایینتر از سطح فرمی فلز قرار خواهد گرفت. شمایی از این موقعیت، قبل از جابهجایی حاملهای بار در نیمههادی در شکل 6 نشان داده شده است. نوارهای انرژی در ماده عایق، با فرض نبود الکترون آزاد در آن، رسم نشدهاند. همانطور که در این شکل مشاهده میشود، یک میدان الکتریکی در اثر اختلاف پتانسیل بین نیمههادی و فلز بهوجود میآید. با اینکه باری در عایق شارش پیدا نمیکند، اما حاملهای بار (اکثراً الکترون) در نیمههادی تحتتاثیر میدان الکتریکی بهوجودآمده جابهجا میشوند. الکترونها در نیمههادی از محل اتصال نیمههادی-عایق رانده شده و یک «لایه تهی از الکترون آزاد» در نزدیکی سطح نیمههادی بهوجود میآید (میتوان فرض کرد که یک باتری به MIS متصل است و بارهای منفی در فلز جمع شده و باعث میشود که الکترونهای آزاد نیمههادی از فصلمشترک نیمههادی-عایق رانده شده و در مدار خارجی باتری حرکتکنند). ایجاد لایه تهی از الکترونهای آزاد در نیمههادی باعث افزایش فاصله انرژی بین سطح فرمی و لبه پایینی نوار هدایت میشود. اما از آنجاییکه سطح فرمی در طول نیمههادی ثابت میماند، لذا لبه پایینی نوار هدایت بهسمت بالا خم میشود تا این افزایش فاصله تحقق یابد. همچنین، به دلیل ثابت بودن انرژی نوار ممنوعه (فاصله بین لبه پایینی نوار هدایت و لبه بالایی نوار ظرفیت) نیمههادی، لبه بالایی نوار ظرفیت نیز بهسمت بالا خم میشود (شکل 7). در واقع، حرکت الکترونهای آزاد نیمههادی از نزدیکی اتصال نیمههادی-عایق بهسمت دور از آن، نشاندهنده بالاتر بودن پتانسیل الکتریکی در نزدیکی محل اتصال است. لذا نوارهای انرژی در این محل بهسمت بالا خم میشوند و در پتانسیل (انرژی)های بالاتری قرار میگیرند. با افزایش اختلاف پتانسیل اعمالی، الکترونهای بیشتری در نیمههادی از فصلمشترک رانده میشوند و ضخامت لایه تهی افزایش مییابد. از طرف دیگر، میزان خمش نوارهای انرژی در نیمههادی نیز بیشتر میشود. با افزایش بیشتر پتانسیل اعمالی، خمش رو به بالای لبه بالایی نوار ظرفیت افزایش مییابد و باعث قطع سطح فرمی توسط لبه بالایی نوار ظرفیت میشود (شکل 8). در این حالت، نیمههادی در نزدیکی عایق تبدیل به نوع p میشود. به این لایه، لایه معکوس (inversion layer) گفته میشود. این لایه در بین لایه تهی و ماده عایق و در داخل نیمههادی تشکیل میشود. در واقع، در لایه تهی، یونهای مثبت با تحرکپذیری پایین وجود دارند، اما در لایه معکوس، تعدادی حفره الکترونی هستند که میتوانند در نیمههادی جریان یابند و در انتقال جریان شرکت کنند. افزایش بیشتر پتانسیل اعمالی، اندازه لایه معکوس و تعداد حفره آزاد آن را افزایش میدهد.نتیجه گیری
اتصالات نیمههادی-نیمههادی و فلز-عایق-نیمههادی دو مورد از مهمترین و پرکاربردترین اتصالات موجود در تجهیزات میکرو و نانوالکترونیکی هستند. خواص فیزیکی منحصربهفرد این اتصالات، راه را برای استفاده از این ساختارها در کاربردهای جدید نانوالکترونیکی هموارتر کرده است. اتصال دو نیمههادی غیرذاتی p وn به یکدیگر باعث بهوجود آمدن یک «ناحیه تهی از حاملهای بار» در مرز اتصال میشود که خاصیت یکسوکنندگی را برای اتصال p-n فراهم میکند. همچنین، لایه تهی میتواند در جزء نیمههادی، در اثر اتصال فلز-عایق-نیمههادی بهوجود آید. برخی از مواقع ممکن است در کنار لایه تهی، منطقه جدیدی به نام «لایه معکوس» نیز ایجاد شود. این لایه در ساخت ترانزیستورها کاربرد دارد.